خیلی سال پیش، فرام سافتور خیلی جذاب و اصطلاحا «باحال» بود. جز در مغازههای کوچک و شناخته نشده اسمش را نمیدیدید و کسی از وجودشان خبر هم نداشت. اگر آنقدر خوششانس بودید که مجلههای گیمینگ بخوانید، احتمالا در یکی از همان مجلات با چند ربات مواجه میشدید که زیرشان نام فرامسافتور نوشته شده بود که همیشه بعد از یک سال از زبان ژاپنی به انگلیسی ترجمه میشدند و بین بازیهای حاضر در بازار جهانی به فروش میرفتند. منتقدان هم با این سبک بازیها میانه خوبی نداشتند و همیشه نمرات کمی به ربات بازی ژاپنیها میدادند. آن روزها بازیهای مستقل طرفدار چندانی نداشتند و متفاوتترین اثر بزرگی که بازی فیفا یا با بازیهای پلتفرمر نباشد، بازی Final Fantasy بود.
اما اگر از گیمرهای علاقهمند به این سبک بودید، دیدن نام فرامسافتور روی جلد بازی مثل یک ضامن کیفیت عمل میکرد و می توانستید مطمئن باشید که همان چیزی که دلتان میخواهد را در بازی خواهید یافت. سیستمهای مبهم و در هم و برهم، گیمپلی دشوار و درگیر با بازیکن و گرافیک زشت و بیریخت، کاری میکردند که بازیکنان ضعیف و نالایق سمت عناوین فرام سافتور نیایند. از زمان پلی استیشن 1 تا پلی استیشن 3 وضعیت به همین منوال بود و فرام سافتور با ساخت چنین محموعه بازیهایی شناخته میشد.
بازی Tenchu مجموعه بازی مخفیکاریای بود که اگر از هوش مصنوعی مسخره و گیمپلی ساده بازی Metal Gear Solid خسته شده بودید سراغش میرفتید، بازیای که کشتن صرفا یک نگهبان و زنده ماندن در طول مرحله مثل معجزه به نظر میرسید. بازی King’s Field برای طرفداران سبک نقش آفرینی بود که از روایت تکراری و گیمپلی کلیشهای بازیها RPG و JRPG خسته شده بود و میخواست یک ماجراجویی متفاوت را تجربه کند. دوست داشتید در اتاقهای پر از جزئیات از روایت قصههای محیطی لذت ببرید و نامههایی که توسط اشباح نوشته شدهاند را بخوانید؟ بازی Echo Night دقیقا برای انجام همین وظیفه در خدمت شما بود.
اما پادشاه این بازیهای شلخته و در عین حال جذاب چیزی نبود جز سری Armored Core. این شبیهساز کنترل ربات دقیقا همان چیزی بود که یک آدم عادی از رباتها نمیخواهد. اگر از کسانی بودید که با دیدن بازیهای رباتمحور هیجانزده میشدید، با تجربه بازی Armored Core حالتان از این ژانر بهم میخورد و سراغش نمیرفتید؛ چرا که بازی Armored Core با کنار گذاشتن فانتزیها و استانداردهای کلیشهای در مورد جنگهای رباتیک، شما را با سیستم پیچیدهای رو به رو میکرد که هم کار کردن با آن سخت بود، هم دردسر زیادی داشت و جلوههای بصری چندان زیبایی هم نداشت، چرا که بازی Armored Core بر خلاف دیگر همقطارانش، میخواست پیشرفت پیچیده ادوات نظامی را هم نشان دهد و ثابت کند که کار کردن با این موجودات پیچیده چندان هم سرگرمکننده نیست. دقیقا با همین بازی بود که فرام سافتور فهمید فرمول بازیهای خود را چگونه طراحی کند: موضوعی را انتخاب میکنیم، هر آنچه که یک کودک 12 ساله فکر میکند جذاب است را تبدیل به کابوسی فراموش نشدنی و وحشتناک میکنیم که روحش را نابود کند، و کنترل بازی را هم در بدترین حالت ممکن قرار میدهیم!
بعد از آن بازی Dark Souls وارد میدان شد و فرام سافتور و بازیهای ویدیویی را به کل نابود کرد. بازی Demon’s Souls که منتشر شد، افراد مختلف اما نه چندان زیادی به آن علاقه نشان دادند و دنباله معنوی بازی یعنی Dark Souls که عرضه شد، افراد زیادی از آن خبر داشتند و همین باعث شد بازی تبدیل به موفقیتی بزرگ در بازار شود. این بازی واقعا بزرگ بود. همه بازیاش میکردند. گیمرهای میانسال بازیاش میکردند، افراد مشهور بازیاش میکردند، همه در موردش حرف میزدند، هر جا که میرفتی صحبت از بازی Dark Souls بود و مراحل سخت و باسهای سختترش. شهرت بازی متوقف نشدنی بود و دلیلش هم چیزی جز این حقیقت بود که بازی با اختلاف بدترین محصول تاریخ فرام سافتور بود. مردم و رسانهها از بازی Dark Souls لذت برده بودند و آن را مثل محصولی بینقص میدیدند، و همین باعث شد بازی تبدیل به تنها چیزی شود که استودیو تا بیش از یک دهه فقط روی آن مانور داد. نسخههای بیپایانی از بازیهای خاکستری و تکراری، که باید روی یک موجود بزرگ قفل میکردی و از ضرباتش جاخالی میدادی.
بازی Elden Ring اما آخرین میخ به تابوت فرام سافتوری بود که بازیهای زشت و دوستنداشتی میساخت. یک دنیای بزرگ، زیبا و جهانپردازی عمیق با حضور بزرگترین نویسندههای ژانر، بازاریابیهای حرفهای و طولانی به مدت چندین سال، جهانِ باز و هیولایی که باید دورش جاخالی بدهید، تبدیل شد به خستهکنندهترین و محبوبترین ایده موجود در دنیای بازیهای ویدیویی. این بازی در اصل ملقمهای بود از تمام بازیهای ویدیویی بزرگ، چیزی شبیه به بازی Assassin’s Creed که در نهایت شاید لایق نمره شش از 10 باشد. البته که بله، بازی Elden Ring از بزرگترین بازیهای تاریخ بود و توانست سودی به دست آورد که کمتر بازیای خواهد توانست به رقابتش برخیزد.
دقیقا با وجود همین عناصر بود که وقتی فهمیدیم محصول بعدی فرام سافتور بازی 6 Armored Core است غافلگیر شدیم؛ بازیای که به تعداد انگشتان دست خواستار داشت و بعد از گذشت دو نسل از کنسولهای بازی، بالاخره قرار است تبدیل به واقعیت شود. اما این تنها خبر خوب برای طرفداران مجموعه نبود، چرا که کارگردان بازی به طور واضح اعلام کرد که بازی به DNA خود وفادار خواهد ماند و با نگه داشتن داستان ماموریتمحور، ساختار خطی و موارد مشابه، تجربه بازی Armored Core را مثل قبل حفظ خواهد کرد. بازی هنوز هم پر از صفحات محتلف است و موردی که میترسیدیم برای این بازی اتفاق بیفتد این بود که در صورت بازگشت به دنیای بازیهای ویدیویی، تبدیل به Armored Souls شود؛ محصولی شبیه بازیهای قبلی استودیو که به درخواست تودههای بیشمار مردم توجه نشان میدهد و میخواهد که با قفل کردن روی موجودات بزرگ، دورشان جاخالی بدهید.
بخواهیم راستش را بگوییم، ساخت بازی Armored Core 6 اولین ریسکی است که استودیو در طول سالیان دراز به جان خریده. کنار گذاشتن نقش آفرینیهای پرخرج و زیبا که پر از درختها و آبشارهای چشمگیر هستند و توسعه یک دنیای فلزی با رباتها و داستان خطی و شوتر، کاری است که فقط بازیسازان «باحال» انجام میدهند تا طرفداران عجیب و غریب خود را راضی کنند. این اولین فرصت فرام سافتور برای این است که دوباره تبدیل به استودیویی جذاب شود. بهترین حالت ممکن برای بازی این است که نمره پنج یا شش را از منتقدان دریافت کند و ذوق هواداران زیادی که در طول 10 سال اخیر به دست آورده را کور کند. اگر گیمرها به شکل گسترده از بازی ناراضی باشند و از این شکایت داشته باشند که چرا نمیتوانیم روی موجود گنده داخل بازی قفل کنیم و دورش جاخالی بدهیم، شاید بتوان امیدوار بود که شاهد بازگشت فرام سافتور به دوران طلایی خودش باشیم.
فرام سافتور هیچوقت نباید بازیهایی میساخت که نمره 10 از 10 بگیرند. نام این استودیو اصلا نباید نزدیک مراسمهایی مثل بهترین بازی سال میرفت و هیچوقت نباید با شرکتها و اسپانسرهای بزرگ قرارداد میبست. انتخاب بازی Armored Core 6 به عنوان محصول جدید، از این حس خبر میدهد که انگار خود استودیو هم از شلوغی عناوین سولزبورن خسته شده است. استودیو حاضر است که دوباره به سایهها بازگردد و شبیهسازهای عجیب و غریب از رباتها و نینجاها بسازد. اگر بازی Armored Core 6 مثل نسخههای قبل خستهکننده و مسخره باشد، احتمالا بتواند تبدیل به هیجانانگیزترین بازی سال شود.